آمین گفتن امیرعلی
شنبه شب بعد از نماز مغرب و اعشا دلم گرفته بود کلی گریه کردم دیدم دوتا دستمال کاغذی برداشت و آورد و اشک های من را ÷اک می کرد و آخر دعاهایم بلند بلند می گفت آمین آمین .
نویسنده :
سیده اکرم موسوی
8:17